روزه ات قبول نازدونه
درخانه باز شد وبابا بایک سبد خوراکیهای متنوع وارد حیاط شد .بازبان ترکی دخترش را صدازد.قزم گل،سن قربان.فائزه درحالی که مثل یک غنچه ی تازه شکفته بود به سمت پدر دوید وسلام کرد.دست پر مهر پدر به فائزه انرژی داد واحساس خوبی داشت.علی آقا بسته هارابه مادر که درکنار آنها ایستاده بود داد وحالا سه نفری به سمت ایوان خانه می رفتند.بابا میگه امسال خونه ی ما یک جور دیگر است .زهرا خانم حرف اورا تایید می کند وادامه می دهد همین طوراستگویااضافه شدن گل دخترمان به جمع ما برای مهمانی یک ماهه ی خدا سبب شده تا فرشته ها هم با ما همراه بشوند ودائم به هرطریقی که خدا دستوربده ازاین که فائزه دعوت خدارا پذیرفته وراه مهمانی را با ما می آید مشغول قددانی هستند.راستی علی آقا عطر وجودشان را احساس می کنی؟بابا جواب داد:زهراجان معلوم استکه حس می کنم برای همین هم این قدر خوشحالم والبته که من هم دوست دارم از روزه دار کوچولوی خانواده ی خودم تشکرکنم.یک نگاهی به خوراکیها بینداز!اینها چیزهایی است که فائزه جان دوست دارد.خدا خودش می داند که چه جایزه هایی برای این بنده ی خوب آماده کرده است.
حالا که هرسه نفری باوضو روبه قبله نشسته اند پدر آیه هایی ازقرآن راکه درباره بهشت ونعمتهایش است برای همسر ودخترش می خواند ودرباره اش گفت وگو می کند.
تمرین:با کمک خانواده چند تااز این آیات را از قرآن پیدا وتلاوت کن.دوست داشتی هرچه یاد گرفتی برامون بنویس.
فکرکن وپاسخ بده!
درباره ی شخصیتهای داستان گفت وگو کن.
صحنه هارا بشناس.
راوی چه کسی است؟
به کلاس اولی بگو تا چه اندازه ازاین داستان خوشت آمد.
داستانهایت رابرای دوستانت بنویس.
آیا دراین داستان صحنه ی پیچیده ای وجود داشت که بخواهی بدانی بعد چه می شود؟
از همه مهم تر موقع افطار برای فرج امام زمان ع دعا کن ،البته شیعیان امام را هم فراموش نکنی.کلاس اولی هم محتاج دعاست.
اگه زبان مادری غیر از فارسی داری یک داستان باان زبان بنویس.باعذر خواهی از بچه های آذری ،اگر اشتباهی هست ببخشید.دوست داشتم ارادت خودم را به هموطنانم نشان بدهم.