لاله(نقل خاطره)
هوالرحمن الرحیم
پست چی نامه آورده بودوبادریافت مژدگانی درب منزل را ترک کرد.چند لحظه بعد مادر از خود بی خود بود ودرسکوتش غربتی دلتنگی را زمزمه می کرد.به سراغش رفتم،سعی داشت احساسش را پنهان کند؛اما چشم های اشک آلودش چیز دیگری را گواهی می داد.بالاخره بامن در میان گذاشت؛گفتم این فقط یک خوش ذوقی است ومعنای دیگری ندارد؛اماتلفیق تخیل وعاطفه ومهر مادری اجازه نمی داد او قانع شود.پسر روی نامه اش در محل بسته شدن درب پاکت یک گللاله رسم نموده بود مادر که خیلی وقت بود نامه ای از رزمنده اش دریافت نکرده بود می اندیشید فرزندش مجروح شده وباترسیم این گل به صورت غیر مستقیم پبام داده استودراین فکرم که امروز دیدن لاله،پلاک ،چفیه،گلزار شهدا،چروکهای چهره ی والدین گران قدر شهیدوگیسوان ومحاسن سفید شده ی آنها،چشمانی که آنقدر بردرماندتا خدا راضی شد دیار را درآن جهان بین مادر وفرزند تجدید کندو...چه پیامی برای من وسایر هموطنان وهم کیشان وهم مذهبانم دارند ومارا به چه مسئولیتی هشدار می دهند؟