خدمت یعنی
با مخاطبان مشکل داشت نمی تونست منظورش رو به اونها بفهمونه ،گاهی دلگیر می شد که چرا درکش نمی کنند،گاهی شاهد لحظه های خشونت بار تو زندگیش بود وخلاصه احساس ناموفق بودن آزارش می داد.خانم مشاور به عنوان مدرس یک دوره ی آموزش ضمن خدمت در حرفه ای که به آن مشغول بود مهارتهایی را به داوطلبان آموزش می داد .اوهم اقبال یافته بود در این کلاس از فضای دوستانه ی آموزشی وپرورشی استفاده کند.تازه فهمیده بود چقدر به این مهارتها محتاج بوده وبی خبر از همه جا وهمه کس گناه را گردن مخاطبان مینداخته.از حق نگذریم تلاش دلسوزانه ی مدرس برای ارائه ی درست مطالب خود کمک بسیاری در درک مطلب نموده بود وحالا او ودوستانش به خوبی می دانستند که برای خدمت در لباس تعلیم و تربیت چه در مدرسه ودانشگاه وچه در کوچه وخیابان ،خانه وخانواده وبهتر بگویم در لحظه لحظه ی زندگی چه مهارتهایی را بکار گیرند تا شاهد موفقیت خود ودیگران باشند.
براستی که آن خانم مشاور یا مدرس دوره ی کوتاه مدت آموزشی چه خدمتی کرد به داوطلبان زیرا با تدریس ماهرانه ی خود قوه ی نقد وتحلیل افراد را بالا برد وچشم آنها را به دریچه های تازه ی امید به فردایی بهتر گشود.
اکنون هر وقت در کار موفق می شود وموفق به ارتباط موثر با فردی که به دنبال آن تشکر وقدر دانی است برای آن استاد طلب خیر نموده ویاد می آورد کلاس پر مهر وحرفه مندانه اش را.
آیا این خدمت پایدار نیست که آنچه را بر عهده می گیریم با دانش ومهارت به روز شده وخلاقانه به انجام رسانیم؟