خواهرانه
یارب الحسین
اعیاد شعبانیه مبارک
پشتش درد می کرد،سفر است وخستگیهای جسمانی خاص خودش.کمی پشت اورا ماساژدادم.لبخندرضایت برلب تشکر کرد.حدسم درست بود،همسایه بود.خواهری از کشور ترکیه.کمی ترکی می دانستم اما برای صحبت کردن کامل حتی با آذریهای خودمان کفایت نمی کرد چه رسد به استامبولی که متفاوت است.اما نمی شود باداشتن وجوه مشترکی چون معبود بی همتا،دین وپیامبر وقرآن آن هم درصف نماز، غریبانه درکنار هم نشست،با همان مختصر دانسته پاسخش را دادم وگفتم ،آری ایرانی هستم.باهم گفت وشنود کردیم.از وضعیت حجاب در ترکیه وآنچه آتا ترک برسرشان اورده می گفت.واز عبدالله گل اظهار خوشنودی می کرد.از مرادودات دوستانه رئیس جمهوری ایران وآقای عبدالله گل گفت واین گونه بیان می کرد که ایران همه اش قرآن ودعا است وخانم ها اجازه دارند پوشیده به دانشگاه ومدرسه بروند.در ادامه به قرائت قرآن ادامه دادیم وحرفهای خودمانی در خصوص لهجه ی افراد به هنگام قرائت قرآن گفتیم وشنیدیم.حسن ختام این آشنایی کوتاه با خواهری از اهل تسنن اهل ترکیه رد وبدل کردن هدیه بود.ابتدا من این هدیه را به او تقدیم کردم وبرایش توضیح دادم هر روز بخواند تا انشاءالله خداوند بهترین راه دینداری را به او نشان دهد.یا الله یا رحمان یا رحیم،یا مقلب القلوب،ثبت قلبی علی دینک.وایشان ذکری با مضمون پنج تا از اسماءمتبرک الهی را آموخت که با پنج تسبیح بگویم وروزانه تکرار نمایم.ناگفته نماند که درفرصتی برای این خواهر محترم ودانا که خوب قران قرائت منمودند،تاریخ می دانستند وعلی رغم مسن بودن به روز بودند،توضیح دادم که علی بن موسی الرضا ع چگونه با رسول اکرم ص پیوند دارند ونوه ایشان امام مهدی ع نیز در اینده خواهند آمدوعلاقه مندی خواهران دینی ،آ شنا شدن با سلسله امامت برایم بسیار جالب بود.